معنی نقل قول
حل جدول
گفت آورد
فارسی به انگلیسی
Citation, Excerpt, Extract, Quotation, Text
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به ایتالیایی
citazione
فارسی به آلمانی
Anbieten, Anführen, Zitat (n), Zitieren
فرهنگ عمید
گفتار، سخن، کلام،
وعده،
[قدیمی، مجاز] عقیده، نظر،
* قول دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) وعده دادن، پیمان کردن،
* قول گرفتن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) پیمان گرفتن، عهد گرفتن،
* قولوقرار: عهدوپیمان،
لغت نامه دهخدا
قول. [ق ُوْ وَ] (ع ص، اِ) ج ِ قائل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود.
قول. [] (اِ) نیلوفر. (از فهرست مخزن الادویه).
قول. (ترکی، اِ) بضم قاف و اشباع، انبوه سپاه. (فرهنگ فارسی معین). فوج در میان انبوه سپاه. (سنگلاخ). || قلب لشکر در میدان کارزار. (سنگلاخ) (فرهنگ فارسی معین). || بازو. تکیه گاه. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین).
- قول بیگ، حاکم شهر یا ناحیه (صفویه). (فرهنگ فارسی معین).
- قول بیگی، منصب و شغل قول بیگ. (فرهنگ فارسی معین).
قول. [ق ُ وُ] (ع ص، اِ) ج ِ قَؤول. (اقرب الموارد). رجوع به قَؤول شود.
معادل ابجد
316